خودشناسی ، سخت، اما شیرین + فیلم

خودشناسی ، اینکه من بدونم چه ویژگی‌ها و خصوصیاتی دارم؛ اینکه بدونم در موقعیت‌های مختلف، چه واکنشی نشون می‌دم؛ اینکه بدونم ریشه کارها و حرف‌هام، چیه و مثلاً چرا الان با شنیدن یک حرف ساده، انقدر به‌هم ریختم؛ برای هر کسی واجبه؛ ولی باید بدونیم که:

بیشتر بخوانید

کمالگرایی ، ترس و سایه های من

کمالگرایی ویژگی خیلی از ماست. همه چیز باید درست باشد تا شروع کنیم. ولی به نظرم، خود کمالگرایی ،‌ یکجورهایی نقاب ماست و شاید ما کمالگرا نباشیم و فقط ادای آن را در می‌آوریم! اما چطور؟

قبلاً در مطلب « لطفاً به سایه من گیر ندهید » از سایه‌ها صحبت کردم. خیلی خلاصه:

سایه‌ها، زندگی زیست‌نشده و خصوصیات سرکوب‌شده‌ی ما هستند.

بیشتر بخوانید

راهنمای تغییر رفتار – برای منی که عوض نمی‌شم !

در مطلب « باورهای من و روش تغییر » در مورد این صحبت کردم که چطور باورهایمان را عوض کنیم. ولی خیلی چیزها هیچ‌وقت عوض نمی‌شوند. این مطلب، راهنمای تغییر رفتار هایی است که عوض نمی‌شوند!

بیشتر بخوانید

باورهای من + روش تغییر

من یک عادت عجیب، بی معنی و شاید کمی مسخره دارم: اینکه بعد از دوش گرفتن، هر وقت می خواهم حوله ام را به تن کنم، اول، دو سه بار محکم تکانش می دهم؛ بعد آن را می پوشم. در واقع یکی از باورهای من این است که اول باید حوله حمام را تکاند!

بیشتر بخوانید

چرا بدبختم ؟! چطور بدبخت نباشیم !

دیده اید بعضی ها را … برایشان از یک مشکل و بدبختی حرف می زنید. درد دل می کنید که چرا بدبختم و چه و چه … ولی این بعضی ها همیشه می گویند اینکه چیزی نیست.. برای من همچین اتفاق بدتری افتاده بود. خلاصه هر چه بگویید، یک پله بدترش را برایتان تعریف می کنند.

بیشتر بخوانید

لطفاً به سایه من گیر ندهید!

همیشه روی این موضوع حساس بوده ام که کسی با کار من کار داشته باشد و اصطلاحاً به من گیر بدهد!

از سوال و جواب کردن بدم می آید. نه اینکه کار بدی کرده باشم.. نه! کلاً با دخالت در کارهایم مشکل جدی دارم.

بیشتر بخوانید

زندگی مجردی یا ازدواج ؟

من مشاور ازدواج نیستم. بنابراین آنچه در ادامه نوشته ام، حرفهای بی اساس و احساسی خودم است و هیچ ارزش قانونی دیگری ندارد !!

داشتم توی اینستاگرام می چرخیدم که توجهم به یک موضوع جلب شد:

بیشتر بخوانید

یک استراتژی برای حضور در شبکه های اجتماعی

چند روزی است که ذهنم درگیر موضوعی شده: حضور در شبکه های اجتماعی .
بنابراین گفتم شاید بد نباشد در این مورد، اینجا، بلند بلند، و شاید باهمدیگه فکر کنیم …

داستان از آنجا شروع شد که به اتفاق چند نفر از همکارانم، برای سخنرانی به شهر دیگری رفته بودیم. و طبیعتاً در سفر، ارتباطات دوستانه و شوخی هایمان بیشتر شد.

بیشتر بخوانید

ارتباط نیاز و انگیزه

دیروز یکی از مراجعینم در مورد آموزش زبان صحبت می کرد.
می گفت می خوام برم کلاس زبان. اتفاقاً دوستم کلاس زبان داره خودش. ولی دوره. نمی رسم برم.

بیشتر بخوانید