مدیریت شرکت های کوچک

به نظر من، مدیریت شرکت های کوچک ، بعضی وقتها سخت تر از مدیریت شرکت های بزرگه.

قبول دارم که تصمیماتی که در شرکت های بزرگ گرفته میشه بعضی وقتها خیلی مهمتر، بزرگتر، حیاتی تر و تاثیرگذار تر هستن؛ و در واقع مدیریت این شرکتها، بابت همین تصمیم ها پول می گیرند.

ولی مدیر یک شرکت کوچک، شاید تصمیمات کوچکتری بگیره، ولی به جاش، به خاطر کمبود منابع ( نیروی انسانی، پول و … ) مجبوره بار چیزهای بیشتری رو به دوش بکشه.

شاید مدیر یک شرکت بزرگ، اصلاً پرسنلش رو هم درست نشناسه، ولی مدیر یک شرکت کوچک، باید از درد و غم و شادی بچه هاش مطلع باشه و شرایطشون رو درک کنه.

باید بتونه وقتی نیروی ناواردش اشتباه میکنه، اونو جبران کنه.

باید بتونه وقتی برنامه نویسش از کشور مهاجرت کرد، سریع، یک نفر دیگه رو جایگزین کنه .

باید دعواهای بچه گانه بین همکاراش رو مدیریت کنه.

و هزار باید و نباید دیگه که شاید مدیر بزرگتر، دیگه کاملاً اونا رو فراموش کرده باشه.

این مدیر پردغدغه، باید هر چه زودتر یه فکری برای خلاص شدن از این روزمرگی هاش بکنه تا بتونه بزرگ شه؛ وگرنه اوضاع هیچوقت خوب نمیشه.

یک نظر در “مدیریت شرکت های کوچک

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *